بازرگان ۳۰۰ کتاب نوشت تا بتواند جریان سیاسی راهاندازی کند
تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۹۴۱۴۲
یک کنشگر اجتماعی گفت: کار تربیتی اگر به سمت رویکرد فرهنگی باشد، سویه اجتماعی پیدا میکند. عرصه فرهنگ بدون امتداد اجتماعی نمیتواند ما را به ساحت قدرت برساند
به گزارش مشرق، چهارمین نشست «گپسوره» با موضوع «قیام در شهر» و با گفتوگویی درباره «الگوی کُنش سیاسی انسان انقلاب اسلامی» در خانهاندیشهورزان برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ابتدا سیدعلی سیدان کنشگر اجتماعی با بیان اینکه برخی از موضوعات مهم و اساسی مجله سوره را در قالب گعده به بحث و گفتوگو خواهیم گذاشت سپس هدف نشست فوق را نوشتن یک روایت از میدان سیاست دانست و گفت: بحثمان این بود که در میدان سیاست باید چه کنیم و روایت ما باید متمرکز بر چه چیزی باشد. گفتیم بر نقاط آیندهداری که در فضای انقلاب اسلامی به جنبش در آمدند و بهتعبیری ذرههایی که قیام کردند و بهجنبش درآمدند که آینده در میدان سیاست از آن اینهاست. از طرفی میدانستیم در میدان سیاست راههای دیگری برای تصاحب مناسب سیاسی یا کُنشگری سیاسی و تأثیرگذاری سیاسی وجود داشته است.
وی ادامه داد: یک مدل از این موضوع بهگونهای است که افرادی در مرکز بخاطر تحصیل ذیل افرادی قرار میگیرند و کنش سیاسی انجام میدهند که در مقابل ما گفتیم اگر کسی در سطح یک شهر و در فضایی که از کودکی وجود داشته است و فعالیت سیاسی را از همان زیست بوم خودش شروع نکرده باشد، این یک زیست غیرطبیعی و غیرواقعی خواهد داشت که در آینده واقعیتزدایی و بحران برای کشور تولید خواهد کرد. لذا گفتیم باید در این موضوع باید در نقاطی متمرکز شویم که کار واقعی سیاسی و تولید قدرت صورت میگیرد.
وی ادامه داد: بخاطر همین روایتهایی از فعالان انقلابی دو شهر تبریز با محوریت آقای رشیدی و بوشهر با محوریت آقای بازدار را نوشتیم. ما سعی کردیم بهسمت روای الگوی عملسیاسی انسان انقلاب اسلامی چیست یا تشکیلات انقلاب اسلامی چیست برویم و بر این اساس بحث ما، بحث فرمحضور است که البته از یک معنا سرچشمه میگیرد. ما مدلهای مختلفی برای کُنش سیاسی داریم؛ این مدلها در جبهه انقلاب خیلی تجربه شده است و گاهی به اهداف رسیدهایم و گاهی نه؛ گاهی بچههای انقلابی اراده کردهاند و زورشان به کار رسیده است و اما گاهاً موفق نبودهاند لذا ما تجربه قوی شدن و حتی تجربه احساس عجز را داشتهایم. مثلاً خواستهاند کسی فرماندار و شهردار شود، که شده است یا برعکس الگوی قوی شدن بچههای انقلابی در میدان سیاست الگوی کُنش باید چه باشد تا به قوی شدن نیروهای حزباللهی منجر شود.
سیدان سپس با بیان اینکه وقتی به ادبیات امام (ره) مراجعه میکنیم، میبینیم که کانون مرکزی و نحوه ورود ایشان به صحنه سیاست مفهوم قیام الله است، خطاب به رشیدی گفت: این قیام در عمل و در صحنه سیاست چه فرم و الگویی دارد؟ که رشیدی در پاسخ گفت: اگر بهعقب برگردیم باید از نقطه فرهنگ شروع کنیم چون همه کُنشها فرهنگپایه است درحالی که در تجارب موجود پرواز از ساحت فرهنگ بهساحت قدرت و سیاست وجود داشته است؛ وقتی تجربههای سیاسی نیروهای انقلابی در مقام قدرت را بررسی میکنیم این آسیبرا کشف میکنیم و عموماً در این مناسبات موفق نبودهایم. من این فرآیند را فرآیند دوپینگی میدانم.
وی افزود: ما در این مسئله باید در فرایند فرهنگ، افرادی را برای ورود به عرصه سیاست تربیت میکردیم. این موضوع مهمی است که کار فرهنگی چیزی است که با اجتماع ارتباط دارد و باید از میدان اجتماع عبور کند. شرط عبور نیرویهای فرهنگی به عرصه سیاست باید ارتباط با عرصه اجتماع است.
این کنشگر اجتماعی گفت: کار تربیتی اگر بهسمت رویکرد فرهنگی باشد، سویهی اجتماعی پیدا میکند. عرصه فرهنگ بدون امتداد اجتماعی نمیتواند ما را به ساحت قدرت برساند بنابراین اصلاحگری صورت نمیگیرد و اتفاقی که رقم میخورد، اتفاق دوپینگی است.
سپس، سیدان به بخشی از سخنان رشیدی که درباره تولید قدرت بود اشاره کرد و خطاب به محمدامین سلیمی گفت: ما در برابر تولید قدرت، کلمه مصرف را داریم. خیلی اوقات کار فرهنگی و سیاسی میکنیم که تولید قدرت نیست بلکه مصرف است چون بهواسطه دریافت یک بودجه یک فعالیت انجام میدهیم. تفاوت تولید و مصرف قدرت کجاست؟ سلیمی در پاسخ گفت: در کشورمان یک انقلاب رخ داده که ما صاحب آن هستیم و این انقلاب حکومتی شکل داده است. انقلاب ما در یک نزاع تمدنی قرار دارد؛ هرچند خودمان خیر مطلق نیستیم اما همواره مینگریم که ایرادات کجاست و بخاطر رویدست گرفتن این ایرادات از مردم یک سرمایه اجتماعی دریافت میکنیم و هدف اصلاح جمهوری اسلامی است تا نهایتاً در نزاع نهایی پیروز باشیم.
وی با تأکید براینکه فرایند اصلاح جامعه ساده نیست، افزود: ما بهمعنایی علمزده شدهایم یعنی بهمعنای تکنیک و نیوتن لذا ناامیدیهایی که سال گذشته در این زمینه وجود داشت بخاطر این بود که فکر کردیم کلان ایدههای ما شکست خورده است.
در ادامه، سیدان خطاب به بازدار گفت: در این مسیر آیا میتوانیم در جستجوی الگوی خودمان باشیم؛ یک الگو که قدرت را صرفاً مصرف نمیکند بلکه تولید کننده است؟
بازدار در پاسخ با بیان اینکه تجربه زیسته ما از دهه ۸۰ شروع میشود و ما در این مسیر فرماندار عزل و نصب کردهایم لذا در میدان سیاست تجربههای زیادی داریم، گفت: ما طی سالها تجربه کُنش سیاسی انسان کامل را سپری کردهایم و البته کُنشهای سیاسی متفکرین انقلاب اسلامی را مطالعه کردهایم و از این مسیر به یک قواعد رسیدهایم که البته الگو نیست.
وی به جملاتی از شهید بهشتی که بیان کرده بودند، در مقاطعی با رشد سرطانی در اسلام روبرو هستیم، گفت: شهید بهشتی معتقد است در برخی مقاطع بخاطر اینکه هسته بهدرستی شکل نگرفته است، رشد صورت گرفته، رشد سرطانی است و مضر است. این سخن شهید بهشتی مربوط به سال ۱۳۵۶ است. ایشان درباره رشد سرطانی معتقدند یعنی اینکه ما یکمرتبه از ساحت فرهنگ به سیاست بپردازیم؛ یا اینکه به خاطر یک خلأ فرد از یک جایگاه غیرمرتبط به سیاست وارد شود.
این کُنشگر اجتماعی گفت: یکمرتبه فضای فرهنگی یک تشنگی را در جامعه ایجاد میکند و سپس فرد یا یک جریان بهقدرت میرسد درحالی که آمادگی لازم در فرد یا گروه وجود ندارد. اینجاست که شهید بهشتی ۵ لایه مخاطب را ترسیم میکند و میفرمایند اگر گروه اول کمیت آن به کیفیت لازم نرسید، و جریانی به لایه بیرونی برسد و پیروز قدرت شود، آن زمان این قدرت ناپایدار است و طولی نخواهد کشید که فضای جامعه شما را پایین میکشد و یا رهبر آرمانطلب به رهبر رفاهطلب تبدیل میشود. شهید بهشتی خیلی نگران این موضوع بوده است.
بازدار به سلسله سخنرانیهای پیش از انقلاب رهبر معظم انقلاب در مسجد هدایت اشاره کرد و گفت: این فعالیت فرهنگی سیاسی است؛ ایشان این موضوع را بهخوبی پیش میبرد و اگر چنین جلساتی در لایههای اجتماعی خودش را نشان دهد یا حاکم تغییر رفتار میدهد و یا اینکه حاکم تغییر پیدا میکند و شخص دیگری حاکم میشود.
سیدان در ادامه به محمدصادق شهبازی گفت: بازرگان ۳۰۰ کتاب نوشته است تا بتواند یک جریان سیاسی راهاندازی کند؛ آیا کسی بخواهد تولید قدرت کند نباید متمرکز شود و تولید گفتار سیاسی کند؟ در بین عدالتخواهان کسانی مثل شهبازی و رشیدی وجود دارند که میروند و کاری که فکر میکنند کار سیاسی را به گفتار سیاسی تبدیل کنند تا این گفتار نیرو خلق کند. آیا این کار الگوی تولید قدرت برای امت حزبالله نیست؟ هدف ما پیدا کردن چنین روشهای برای حزبالله است.
محمدصادق شهبازی در پاسخ با تاکید بر اینکه بالاتر از روش، راهبرد است، افزود: من همیشه این مثال را میگویم و شکست محمد سرافزار در صداوسیما را با مصطفی احمدیروشن مقایسه میکنم. این دقیقاً مثال خوبی است که چرا سرافرازی که فکر میکند چون چند نفر را در صداوسیما جابهجا کرده است، اتفاقی رقم نمیخورد و فکر میکند صرفاً باید چند گزارش از معضلات نوشت و نهایتاً بهجایی میرسد که بودجه او کاملاً بسته شده است و مجبور به استعفا میشوداما مصطفی احمدیروشن میفهمد کجاست؛ او میداند وارد بحث انرژی هستهای در دورانی شده است که دوران تعطیلی آن است لذا پیچیدگی دارد و عدهای در درون حاکمیت موضوع و اهمیت آن را نمیفهمند پس باید یارگیری کند و کارش را جلو ببرد و شناخت و از تمام ظرفیتها برای حل مسئله استفاده کند.
وی افزود: من همیشه راهبرد را در حلقه فرهنگ، اجتماع و سیاست میدانم؛ نمونه موفق این راهبرد احمدیروشن است که میگوید من باید جبههسازی کنم و در این جبههسازی که صورت میگیرد یک بخش گفتمان و تولید ادبیات لازم است که با کمک امام جمعه و فرمانده سپاه و دولت صورت میگیرد؛ این زمانی است که جمهوری اسلامی اولویت دارد موضوع هستهای جلو برود لذا در این مقطع زمانی نیز این لوازم نیاز بوده است که باید مردممحور باشد.
منبع: مشرق
کلیدواژه: تحلیل روز طوفان الاقصی قیمت انقلاب اسلامی ایران سپاه حزب الله حزب الله لبنان روح الله رشیدی انقلاب سازمان صداوسیما جبهه انقلاب بوشهر هیئت دولت جمهوری اسلامی تبریز صدا و سیما حوزه هنری مشرق خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت میدان سیاست شهید بهشتی تولید قدرت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۹۴۱۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرایی پیشبینیناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیدهتر شده
فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد: تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگیگرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنشگری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیمهای حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.» او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیدهتر و خطرناکتر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینیناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.» او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.» فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.» ناکامی های سه تجربه بزرگ این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.» او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبیتر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.» فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالشهای های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.» دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیتبرانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.» این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.» چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟ فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.» او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.» شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.». فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟ به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت میتواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.» او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.» این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.» سناریوهای آینده فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد: سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ... سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر . سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد. طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش مییابد.» بیشتر بخوانید: حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجماغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901723